آدم سوزي
ماجراي آن چهار اسير شنيدني است. فقط اسم يكي از آنها يادم است "علي بيات" آنها هيچ كاري نكرده بودند. فقط عراقيها براي اينكه از ديگران زهر چشم بگيرند، قرعهي شكنجه به نام آنها افتاد.سرهنگ دستور داد هر چهار نفرشان را به چند ستون بستند. هيچكس نميدانست با آنها چه خواهند كرد؛ ولي وقتي گازوييل آوردند، دل همه آتش گرفت. كبريت روي پاي علي بيات را خود فرمانده كشيد.
آن چهار نفر را مظلومانه به آتش كشيدند. بوي گوشت بود و تماشاي عراقيها و فرياد جگرخراش سوختگان... علي بيات كه زنده ماند، تا مدتها با چرخ راه ميرفت.
آرزوي نماز
در اردوگاه رماديه، نيروهاي بعثي محدوديت زيادي براي نماز خواندن قايل ميشدند. آنجا نماز خواندن ممنوع بود ولي بچهها به طور پنهاني شبها و صبحها، در زير پتو بدون وضو و با تيمم به طور دراز كشيده نماز ميخواندند. شبي از شبها در اردوگاه، يكي از بچههاي بسيجي نشسته بود و نماز شب ميخواند كه سربازان عراقي متوجه شدند. صبح روز بعد آن قدر او را زدند كه نيمي از بدنش از كار افتاد....منبع: كتاب وحشت گاه اسارت - صفحه: 23

